به گزارش مشرق، روزنامه دیلی تلگراف در گزارشی نوشت: ورود جو بایدن به ریاست جمهوری در ابتدای سال جاری میلادی قطعاً این انتظار را ایجاد کرد که دوره تصدی وی به بهبود اختلافات حادی که مشخصه روابط ترانس آتلانتیک در دوره دونالد ترامپ بود، کمک میکند. بایدن خودش همین را گفت و در سخنرانی مراسم تحلیفش قول داد از دموکراسی دفاع کند؛ قولی که در ادامه و در سخنرانی بعدی او در محل وزارت امور خارجه آمریکا با قول دیگری مبنی بر اینکه جایگاه رهبری واشنگتن را در صحنه جهانی بازیابی کند، همراه شد.
بایدن گفت: آمریکا بازگشته است، دیپلماسی بازگشته است. او اضافه کرد، دولت او در جهت "بازپس گیری اعتبار و اقتدار اخلاقی ما" کار خواهد کرد. امروز اما این کلمات چقدر توخالی به نظر میرسند. زیرا بایدن، دور از هر گونه احیای هژمونی غرب در امور جهانی، در عوض ناظر بر فرسایش فاجعه بار توانایی غرب برای تأثیرگذاری بر رویدادها بوده است، امری که برای بقای حاکمیت دموکراتیک در سال ۲۰۲۲ خوش یمن نیست.
اگر بایدن در ادعایش در مورد بازسازی روابط با اروپا جدی است، پس چرا شرمندگی دیپلماتیک عدم انتصاب سفیری از سوی آمریکا در هیچ یک از پایتختهای بزرگ اروپایی - از جمله لندن - را برای تقریبا تمام سال اول ریاست جمهوری خود تحمل کرده است؟ این رهبر آمریکا قطعاً در بخش عمدهای از تقصیر افول شدید نفوذ غرب سهیم است؛ همچنان که ضعف و بلاتکلیفی ذاتی او برای همگان به ویژه توسط دشمنانی مانند چین و روسیه آشکار شده است.
روسیه کشور دیگری است که با بو کشیدن ضعف در واشنگتن، تلاش خود را برای ایجاد حداکثر تفرقه و اختلال در اروپا تشدید کرده است. قرار بود نشست دو ساعته بایدن با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه در ژنو در ژوئن، کرملین را متقاعد کند که واشنگتن برای ایفای نقش رهبری جهانی خود جدی است. پوتین به وضوح متقاعد نشد همچنان که رفتارهای بعدی او شامل باج گرفتن از اروپا از بابت نیازهای آن به انرژی، دامن زدن به بحران مهاجران در بلاروس و تهدیدش به حمله به اوکراین نشان دهنده این امر بود.
حتی اکنون که مسکو بر اساس گزارشها بیش از ۱۰۰ هزار سرباز را در مرزهای شرقی اوکراین تجمیع کرده، این احتمال وجود دارد که بایدن تسلیم تمایل خود برای راضی کردن کرملین با پایان دادن به هر امیدی در قبال دستیابی کی یف به عضویت کامل در ناتو شود.
به لطف خروج نسنجیده آمریکا از افغانستان در دولت بایدن، غرب دیگر توانایی ردیابی فعالیتهای گروههای تروریستی افراط گرا را ندارد، در حالی که منابع معدنی گرانبهای افغانستان به پکن هدیه داده شده است.
اگر آخرین سنگر اعتبار دولت بایدن با اجرای عقب نشینی تابستانی از کابل از بین رفت، عملکرد اخیر قدرتهای بزرگ در اروپا نیز چندان رضایت بخش نبوده است. بحران انرژی خودساخته در آلمان باعث شد این کشور این دلمشغولی را پیدا کند که آیا باید اتکایش به مسکو را با تصویب پذیرش پروژه خط لوله نورد استریم ۲ از حوزه بالتیک عمیقتر کند یا خیر.
از سوی دیگر، امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه هم در بخش عمده سال گذشته تلافی و انتقام جویی در دوره پسابرگزیت علیه همسایگان انگلیسی خود را پیگیری کرد.
در ضمن دیدگاه بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس در قبال جایگاه جهانی بریتانیا و هر نقش رهبری که این کشور ممکن است طالب آن باشد، نزاعهای داخلی در این کشور بر سر اینکه دولت انگلیس بیشتر به دنبال حزب گرایی است تا مدیریت کشور، بالا گرفتهاند.
با نزدیک شدن به سال ۲۰۲۲، فقدان رهبری قوی و مؤثر در ائتلاف غربی قطعاً باید دلیلی جدی برای نگرانی باشد، به ویژه به این دلیل که این مساله قدرتهای غربی را تا حد زیادی در برابر طرحهای بدخواهانه دشمنان آسیب پذیرتر میکند.
همانطور که ژنرال نیک کارتر، رئیس سابق نیروهای مسلح انگلیس، اندکی پیش از بازنشستگیاش در ماه گذشته میلادی هشدار داد، یکی از بزرگترین ریسکهای تشدید تنشها بین غرب و دشمنانش این است که یک اشتباه محاسباتی غم انگیز از سوی یکی از دو طرف میتواند منجر به جنگی آشکار شود.
این امر به ویژه در قبال مساله اوکراین صادق است، جایی که در ضمن نگرش ستیزه جویانه پوتین نسبت به بقیه اروپا، میتواند با یک حرکت نادرست از سوی نیروهای تحت رهبری وی دچار عواقبی غم انگیز شود.